قرآن،پیام های آسمان وعربی متوسطه اول

۲۳ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

حکمت صلوات

حکمت صلوات

صلوات: تنها دعایی هست که حتما مستجاب می شود.
صلوات : بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است.
صلوات : تحفه‌ای از بهشت است.
صلوات : روح را جلا می‌دهد.
صلوات : عطری است که دهان انسان را خوشبو می‌کند.
صلوات : نوری در بهشت است.
صلوات : نور پل صراط است.
صلوات : شفیع انسان است.
صلوات : ذکر الهی است.
صلوات : موجب کمال نماز می‌شود.
صلوات : موجب کمال دعا و استجابت آن می‌شود.
صلوات : موجب تقرب انسان است.
صلوات : رمز دیدن پیامبر در خواب است.
صلوات : سپری در مقابل آتش جهنم است.
صلوات : انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است.
صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.
صلوات : انسان را در سه عالم بیمه می‌کند.
صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سو فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است.
صلوات : برترین عمل در روز قیامت است.
صلوات : سنگین‌ترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه می‌شود.
صلوات : محبوب‌ترین عمل است.
صلوات : آتش جهنم را خاموش می‌کند.
صلوات : فقر و نفاق را از بین می‌برد.
صلوات : زینت نماز است.
صلوات : بهترین داروی معنوی است.
صلوات : گناهان را از بین می‌برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ریبوار خالدی

داستان آموزنده2

روزی حضرت موسی (ع)رو به بارگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود: بار الها، می خواهم بدترین بنده ات را ببینم.

ندا آمد: صبح زود به در ورودی شهر برو. اولین کسی که از شهر خارج شد، او بدترین بنده من است.

حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت. پدری با فرزندش، اولین کسانی بودند که از شهر خارج شدند.

پس از بازگشت، رو به درگاه خداوند کرد و ضمن تقدیم سپاس از اجابت خواسته اش، عرضه داشت: بار الها ، حال می خواهم بهترین بنده ات را ببینم.

ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو. آخرین نفری که وارد شهر شود، او بهترین بنده ی من است.

هنگامی که شب شد، حضرت موسی به در ورودی شهر رفت...

دید آخرین نفری که از در شهر وارد شد، همان پدر و فرزندش است! رو به درگاه خداوند، با تعجب و درماندگی عرضه داشت: خداوندا! چگونه ممکن است که بدترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد!؟

ندا آمد: ای موسی، این بنده که صبح هنگام میخواست با فرزندش از در خارج شود، بدترین بنده ی من بود. اما هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم افتاد، از پدرش پرسید: بابا! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟

پدر گفت: زمین.

فرزند پرسید: بزرگ تر از زمین چیست؟

پدر پاسخ داد: آسمان ها.

فرزند پرسید: بزرگ تر از آسمان ها چیست؟

پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: فرزندم، گناهان پدرت از آسمان ها نیز بزرگ تر است.

فرزند پرسید: پدر بزرگتر از گناهان تو چیست؟

پدر که دیگر طاقتش تمام شده بود، به ناگاه بغضش ترکید و گفت: عزیزم، مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست، بزرگتر و عظیم تر است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ریبوار خالدی

داستان آموزنده1

آرامش سنگ یا برگ؟

مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می‌گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفته‌ام و همه چیز زندگی‌ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی‌دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"»
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب می‌افتد خود را به جریان آن می‌سپارد و با آن می‌رود.»
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی‌اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: «این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی‌اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می‌خواهی یا آرامش برگ را؟»
مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: «اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می‌رود و الان معلوم نیست کجاست!؟ لااقل سنگ می‌داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی‌خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!»
استاد لبخندی زد و گفت: «پس چرا از جریان‌های مخالف و ناملایمات جاری زندگی‌ات می‌نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده‌ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.»
استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از استاد پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می‌کردید یا آرامش برگ را؟»
استاد لبخندی زد و گفت: «من در تمام زندگی‌ام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپرده‌ام و چون می‌دانم در آغوش رودخانه‌ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل‌آشوب نمی‌شوم. من آرامش برگ را می‌پسندم.»



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ریبوار خالدی

جواهرالکلام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ریبوار خالدی

احادیث

رسول اکرم(ص)

جالِسواالکُبَراءوسائِلوالعُلَماءَ وخالِطواالحُکَماءَ

بابزرگان بنشینید، ازعلما بپرسید وبا اهل حکمت ومعرفت رفاقت نمائید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ریبوار خالدی

اصطلاحات ورزشی به عربی

🍃🍃🍃🍂🍂🍃🍃🍃

فوتبال: کرة القدم
فوتبال ساحلی :کرة قدم الشاطی
بدمینتون: کرة الریش
تنیس: کرة الطاولة، کرة المضرب
والیبال: کرة الطائرة
والیبال نشسته: کرة الطائرة للمعاقین
بسکتبال: کرة السلة
هندبال: کرة الید
واترپولو: کرة الماء
وزنه برداری: رفع الاثقال
کشتی: مصارعة
بکس: ملاکمة
قایقرانی: تجدیف
کوهنوردی: تسلق الجبل
شنا: السباحة
شطرنج: الشطرنج
اسب سواری: رکوب الخیل
اسب سواری: الفروسیة
موتور سواری: رکوب دراجة ناریة
دوچرخه سواری: رکوب دراجة هوائیة
چوگان: الصولجان
آمادگی جسمانی: اللیاقة البدنیة
اسکیت: التزلج، التزحلق
اسکی روی آب :التزلج المائی
اسکی روی یخ :التزلج علی الجلید
اسکی روی چمن: التزلج علی العشب
پرتاب دیسک: رمی القرص
پرتاب نیزه: رمی الرمح
پرش ارتفاع: قفز العالی
هاکی: الهوکی
بیسبال: البیسبول
جودو: الجودو
شمشیربازی: المناقفة
اسب سواری: الفروسیة
تیراندازی: الرمایة
مسابقه دو ومیدانی: سباق العدو، الرکض

🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍃🍃🍃

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ریبوار خالدی

مهربانی مادر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ریبوار خالدی

داستان کوتاه


داستان کوتاه رحمت و عقوبت

از بزرگی پرسیدند: اگر خدای تعالی رحیم است، پس چگونه بندگان را عقوبت فرماید؟

 گفت: بهوش باش که رحمت او بر حکمتش چیره نشود .     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ریبوار خالدی

داستان آموزنده

 

کوله ‌پشتی‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد. رفت‌ که‌ دنبال‌ خدا بگردد و گفت: تا کوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت.نهالی‌ رنجور و کوچک‌ کنار راه‌ ایستاده‌ بود، مسافر با خنده‌ای‌ رو به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ کنار جاده‌بودن‌ و نرفتن؛  درخت‌ زیر لب‌ گفت: ولی‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ که‌ بروی‌ و دست خالی برگردی. کاش‌ می‌دانستی‌ آنچه‌ در جست‌وجوی‌ آنی، همین‌جاست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ریبوار خالدی

مطالبی پیرامون درس اول پیام نهم

مطالبی  پیرامون درس اول  پیام نهم

خداوند   نام  و خداوند  جای        خداونـد  روزی  ده   رهنمـای  فردوسی 

تمثیل

فرض کن که شما خانه ای داری که قبل از بیرون رفتن از اون ، کاملا تمیزش کردی بعد از چند ساعت بر می گردی و می بینی که خونه به هم ریخته و مثلا ظرف غذای کثیف روی میزه و همینطور لیوان. تلویزیون روشنه و خیلی چیزهای دیگه شما خیلی راحت تشخیص میدی که در این ساعاتی که شما نبودی یک موجود متحرکی اینجا بوده این موجود غذا می خورده آب می خورده چون از بشقاب و لیوان استفاده کرده ، پس دارای شعور و آگاهی به آداب و عرف هستش . تلویزیون هم تونسته روشن کنه پس حافظه و ضریب هوشی هم داره و ....

شما هیچ وقت اونو ندیدی ولی تونستی از علامت ها ، متناسب با درک خودت یه چیزهایی ازش بفهمی . درک تو اینقدری نیست که چهره ای براش ترسیم کنی یا بفهمی تو اون لحظه از برنامه تلویزیونی خوشش میومده یا نه و ...

خدا رو هم میشه اینجوری گفت که....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ریبوار خالدی